پارت پنجاه و هفتم :

_چی شده آریا ؟
سنگینی نگاه ایمان را بر روی خودمان حس کردم.همین لحظه منشی قاضی ما را فرا خواند .پوزخند ایمان روی اعصابم خط انداخته بود.من هیچ کار اشتباهی نکرده بودم ولی احساس گناهی که نگاه ایمان به من القا کرد، باعث شد سرم را پایین بیندازم.پشت سر آریا و ایمان قدم برداشتم.هر سه وارد دفتر شدیم.روی صندلی‌ که آریا نشانم داد، نشستم.منشی پرونده ما را به قاضی داد .قاضی که مرد میان سالی بود .نگ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Sahar

    00

    مثل همیشه عالیییییی و راز آلود😍😍دمت گرم نویسنده جون😍رازآلود بودن پارتا باعث میشه که من همیشه با هیجان فراوان منتظر پارتا باشم😌😍🤩😘

    ۱۱ ماه پیش
  • فاطمه مهدیان | نویسنده رمان

    عزیز دلمی❤️ممنون بخاطر نظرات

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.